فتوبلاگ خرداد و تیر 91

«گربه سانان» تماشا کردنم از تلویزیون!

«گربه سانان» تماشا کردنم از تلویزیون!

این هم یه سرگرمی جدید :D

این هم یه سرگرمی جدید 😀

و این هم برنامه آموزشی تماشا کردنم!

و این هم برنامه آموزشی تماشا کردنم!

حکایت حموم رفتنهام...

حکایت حموم رفتنهام…

تو پست قبل گفته بودم که به برج سازی علاقه خاصی دارم :)

تو پست قبل گفته بودم که به برج سازی علاقه خاصی دارم 🙂

این هم یه برج دیگه؛ ایندفعه با واگنهای چوبی قطارم!

این هم یه برج دیگه؛ ایندفعه با واگنهای چوبی قطارم!

وای چقدر خسته شدم از بس برج ساختم و خونه رو به هم ریختم...

وای چقدر خسته شدم از بس برج ساختم و خونه رو به هم ریختم…

بعد از کلی وقت، دوباره با نفس بازی کردیم

بعد از کلی وقت، دوباره با نفس بازی کردیم

بابامهدی بالاخره نقشه اش رو عملی کرد و موهام رو با ماشین از ته زد :O

بابامهدی بالاخره نقشه اش رو عملی کرد و موهام رو با ماشین از ته زد :O

این هم دوباره عکس چند تا از دوستهام

فاطمه

فاطمه

محمدحسین

محمدحسین

صبا و شایان

صبا و شایان

لعیا و نگین

لعیا و نگین

(31 تیر 1391)

دربارهٔ مصطفی م.

این صفحه، دفتر خاطراتی است از زمان نوزادی من - مصطفی - که تا وقتی خودم بتونم در اون مطلب بنویسم، قراره توسط پدر و مادرم به روز بشه. ایده این کار از پسرخاله "حافظ"م گرفته شده، که وبلاگش زمان تولد من، سه ساله شده بود، و الان هم خودش حداکثر یکسال از وبلاگش بزرگتره!
این نوشته در همبازیها, احوال شخصی, شیرینکاریها ارسال شده و با , , , , , , , برچسب‌گذاری شده. این نوشته را نشانه‌گذاری کنید.

2 پاسخ برای فتوبلاگ خرداد و تیر 91

  1. فاطمه حسینی :گفت

    ای جانم. دیر به دیر این وبلاگ به روز میشه ولی وقتی به روز میشه کلی عکس های جالب داره. مخصوصا این دفعه که علاقه به حیوانات و پستانداران توش موج می زنه. خاله بیشتر از قبل دوست دارم :*

  2. atieh :گفت

    سلام خیلی قشنگ است حتما ادامه بده هدی جان دلم خیلی برات ومصطفی ومهدی تنگ شده

بیان دیدگاه